حقه باز
زاغکی قالب پنیری دید/به دهان برگرفت و زود پرید
بر درختی نشست در راهی/که از آن می گذشت روباهی
روبه پر فریب و حیلت ساز/رفت پای درخت و کرد آواز
گفت به به ، جقدر زیبایی/ چه سری، چه دمی ، عجب پایی!
پر و بالت سیاه رنگ و قشنگ/نیست بالاتر از سیاهی رنگ
گر خوش آواز بودی و خوش خوان/نبدی بهتر از تو در مرغان
زاغ چون حرف روبهک بشنفت/زیر بالش گرفت طعمه و گفت
قار می خواستی این هم قار/حیله گر دست از سرم بردار
برو ای حقه باز ، ناکس پست/ قصه ات در کلاس دوم هست
، ,خوش ,حقه ,بشنفت ,روبهک ,بالش ,حرف روبهک ,روبهک بشنفت ,چون حرف ,مرغانزاغ چون ,در مرغانزاغ
درباره این سایت